سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سلام به شب بهانه های قشنگ شب آرزوها
یکرزمنده
پنج شنبه 87 تیر 20
ساعت 12:20 صبح
| نظر

http://www.cloob.com/name/ya_jaye_door

انگار باید دنبال یه بهانه بگریدم و خودمونو واسه خدا  لوس   کنیم

انگار باید بگردیم یا تو این گردش فلکی زمین 

یه شبی قدر بشه و یه شب شب آرزوها تا بفهمیم که هر شب باید عاشورا بمونه؟!

انگار بهترین بهانه این شب هم تویی

یه حاضر ناظر

یک امام دلسوز که ما رو دوست داره؟1

شب آرزوها "مد" خوبیه ؟!

خوب مد که نباید همش پاچه ورچومبیده باشه؟!

و ...

کاش حوصله داشتم بیشتر می نوشتم اما

گفتم که گفته باشم شب آرزوها توی صف اولویت همه

اللهم عجل لولیک الفرج فراموش نشه

سال دیگه با خودش میشینم به آرزوهایی که الان حتی تصورش هم سخته؟!

یا حق

ا2آ






سلام دکتر سلام رزمنده نمی دانم سلام مصطفی مصطفی!
یکرزمنده
پنج شنبه 87 خرداد 30
ساعت 11:14 عصر
| نظر

سلام رزمنده

سلام دکتر

سلام هزاران آنچه که بودی و نبودی

سلام شاعر

سلام عاشق

بگذار فقط به خودت سلام کنم

سلام مصطفی

نمی خواهم دوباره به دوباره گویی برنجانمت

بگذار از خودم بگویم،نه  من که شیطان است

بگذار از رزمنده های از تو بگویم ،که کمی دیر به دنیا آمدیم

به ما اسلحه ندادند،گفتند که قلم بگیرید

فکر کردیم سرکاریم؟!

اما مصطفی ما واقعاً سرکاریم

تو خونش را دادی ابراهیم چشمش را آن وقت بود که به ما امانتی رسید مثل بلور

مثل نور

مثل خودت

ذوب در عشق

تو در معرکه های عظیم خویش را انداختی و ما از آنها می هراسیم

می ترسیم یه شب از وقت خوابمان بگذرد و بد خواب شویم

می ترسیم جوش روی صورتمان بزرگ تر شود

اما مهم نیست در عراق مردم میمیرند!

در هلند قرآن با 115 سوره چاپ می شود!

میترسیم بگوییم از شرارت وهابیت !

چون می ترسیم!

بعد ما به خودمان نگریستیم!

چه خیال خامی بود

ما گمان می­کردیم فرمانده ایم و باید فرماندهی کنیم

بعد معلوم شد که ما شاگردیم

آن هم از نوع تنبلش!

آن وقت است که حرفهای "آقا" را قاب می کنیم

برای قشنگی چاپ می کنیم

اما فقط برای حرافی های روزمره و نه برای عمل و دستورالعمل

تو بگو که باید چه کرد

تو از خود شروع کردی

و ما همیشه بدنبال یک مقصر میگردیم!

بیا بزرگواری کن

دوباره همه تقصیر ها را به گردن بگیر!!!!!!!!

ببینم  من خجالت می کشم و یک نقطه شروع را تا آخر می پیمایم

مصطفی

آه باید کشید و به غم نشست

اما نباید عقب کشید

می بینی جبهه را؟!

خاکریزها را

سنگرها

دشمن را

حتی خودی ها را؟!

مصطفی همه چیز عوض شده

اما تو در افق سبز دور دست ایستاده ای و

هنوز هم به ما لبخند میزنی؟!

و من گمان می کردم که پا جای پای تو و دوستانت نهاده ام؟!

و این چه اشتباهی است که تو بر قله ای ایستاده ای که من هنوز از دور

و از پس مه گرفتگی رزومره آنرا می نگرم.

بگذرا برای خداحافظی زودهنگامم امتحان را بهانه کنم و بروم

تا به کاغذ عرق شرم را که بر پیشانیم مانده پاک کنم؟

روحت شاد و دعای خیرت پناه ما

 

 






تو کلوپ یکی گفت به خدا اعتماد داری؟!!!!!!!!!!!
یکرزمنده
شنبه 87 خرداد 25
ساعت 11:10 عصر
| نظر

سلام

رومونو برم ما باید به خدا اعتماد داشته باشیم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خوب نداشته باشید مگه خدا اگه ما بهش اعتماد داشته باشیم یا نداشته باشیم چیزی ازش کم میشه

خوب نداشته باشیم کی ضرر می کنه؟!

یکی که یکی رو دوس داره حاضره جونشو واسش بده

اگه یکی ازش بپرسه تو به لیلیت اعتماد داری نمی خنده؟!

ما این همه سوتی میدیم باز دم خدا گرم که به ما اعتماد داره میگه

عیب نداره بنده جونم بجای اینکه بری سراغ یکی دیگه بیا سرتو بذار رو پای خودم گریه کن

خودتو واسه خودم لوس کن منم می بخشمت؟!

ولی حواسمون باشه یه وقت نشه بریم یه جای دیگه تا خدا هم خودشو از یاد ما ببره

اگه واقعا عاشق خدا باشیم بجای اینکه بخوابیم و اونم بیاد بالای سرمون ما رو تو خواب غفلت ببینه و یه مشت گردو بریزه جلومون و ما رو با گردو بازی خودمون رها کنه اون وقت چی؟!

نکنه خدا 4تا گردوی دنیا رو بریزه و نعمت لذت رفاقت با خودشو ازمون بگیره؟!