سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
شب 15ام! عید کریمانه!
یکرزمنده
دوشنبه 87 شهریور 25
ساعت 10:6 عصر
| نظر

شب 15ام!!!

عید کریمانه و نیاز به کرامت کریم !!!!

سلام هی حتی مطلع الفجر  و این قرن، قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است

 

یا امام علیه السلام  کمکمان کن و نظری و کرمی!!!

 

 

سکوت زمان بود و مدتی من مانده

و من زقافله شما شهدا، جدا  جدا مانده!

حریف محفل خوبان و رزق حلال

ملاک دعوی ما بود و حرف ما به جا مانده

سکوت بود که در معرکه میانه دارم شد

میانهِ دار  میان­گیر، که صد ،چو ما مانده

هزاردست ، هم از بهر آن یگانه ی روز

به شب کلاف بهم رفته در هوا مانده

عجیب بود رسم سؤال و پاسخ ما

سؤال ما همیشه بی جواب مانده

بیا برای زمانی که دشت دلگیر است

ببار  برای ابد تو ای ابر جامانده

هزار بار  هزار روز برای تو مردم

نمی بری بدن سرد و سوخته ی بجامانده؟

تو را قسم به قسم! تو را به جان  سخن

نظر کن و زر کن دل مسین من جدامانده

...

زیاد عظم البلا بخوانیم و زیاد دعای فرج

زیاد زیاد زیاد بگویم کجایی تو ای به شب مانده!

طلوع کن  که قرن طلوع سبز تو است انگار

ظهور کن، طلوعِ فجرِ صادقِ هر درمانده

 

مسعود عزیز پاسخ کامتت رو همون زیرش نوشتم ، تو خود حدیث مفصل بخوان از آن مجمل

امروز وقتی حاج علی اومد ، خیلی خوش حال شدم! کاش دستم بند  سبو نبود! کفر نعمت نمی کنم ، ولی کلی با حاجی حرف داشتم آخه وقتی از مکه هم که اومد  قسمت نشد ببینمش! از بعد از مشهد ، با اون وضع که جدا شدیم ندیدمش تا دیدار کوتاه امروز!

پاسخ و تأمل و ... کاش "قصص" ما هم روز قصه خوانی داشته باشد!  کاش کمی سرمان خلوت تر بود! کاش کمی برای خودمان هم وقت داشتیم! اما حاشا که...!

 

 

از این که جوان کناریش درد می کشید ناراحت بود.

دل داریش دادم و گفتم: جنگه... ان شاءالله تموم میشه!

نگاهش را به طفم چرخاند و گفت:

ما که برای جنگ نمی جنگیم!!

پیراهن خاکی 45






شب 14ام! 'جامی از زلال کوثر'!!!!+حزب‏اللهى‏گرى یاشل و ول بودن!!
یکرزمنده
یکشنبه 87 شهریور 24
ساعت 10:5 عصر
| نظر

شب 14ام

!  "جامی از زلال کوثر"!!!!

 

سلام هی حتی مطلع الفجر  و این قرن، قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است

حضرت صدیقه ی کبری فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرمودند:

 اگر روزه ، زبان و گوش و چشم و دست و پای روزه دار را از ارتکاب اعمال ناپسند دور نکند، روزه را می خواهد چه کند ( روزه به چه دردش می خورد؟)

مسترک الوسائل ج7

بعضی از رفقا گفتن تو  توی  پست آقا مرتضی و حرف دل  جازدی و یاس و ... اما اگر چه من توضیح دادم که به قول دوستایی که به در گفتن دیوار بشنوه ایراد از ایمان منه شایدد باشه - که حتما هست!- ولی به قول بعضی ها آدما یه ظرفیتی دارن!!!! یه وقت میبرن!!!!

راستی حاجی امروز گردنتو بسته بودی!! پیرمرد شدی ها!  دلم بحالت سوخت  عصر  عصبانی شدم می خواستم بیام اونجا بگم این بابا اگه ولو شد و فشارش افتاد شما می تونید جمش کنید!  گفتم بیخیال تو کار حاجی فضولی نکنم  ضمن اینکه از اونجا اومدن دیگه میترسم!!! اما به بعضی چیزا باید فکر کرد  و بعضی هام باید بیشتر نکات رو بخونن چون بعضی از پاسخ ها رو خصوصا کلیدی ها و رضایت ها و ... رو من دلالیشو گفتم   دوباره انگار دارم واسه دیوار مینویسم! خبری از نظرات نیست   و احساس خوبیه  چون  ترس  سوء تفاهم ها رو دیگه ندارم!!!!

 

یکی از نکات نابی که "آقا" خیلی وقت پیش فرموند و الانم خصوصا واسه ما کاربردیه :

حزب اللهی ؛ بی نظم و ترتیب نیست

اگر شخص نظامى که جلوى شما مى‏آید، چنانچه دیدید یقه‏اش باز است، یا دکمه‏اش افتاده، بدانید که قطعاً در میدان جنگ کم خواهد آورد! نه اینکه اگر یقه‏اش بسته بود و دکمه‏اش نیفتاده بود، کار را تمام خواهد کرد؛ نه، این جزو موضوع است؛ تمام موضوع نیست. یعنى اگر همه چیزش تکمیل باشد، اما مثلاً وقتى پیش شما مى‏آید، ببینید بند پوتینش باز یا شل است، یقین کنید که او در میدان جنگ آن کارى که شما مى‏خواهید، نخواهد کرد. باید کارش شسته رفته، مرتب، منظم و پُر و پیمان - در همان زمانی که از او متوقع است - باشد؛ شل و ول راه رفتن معنا ندارد. یک وقت یک افسر عالى‏رتبه حزب‏اللهىِ مشهور در ارتش نزد من آمد و از بس مقدس‏مآب بود، با دمپایى پیش من حاضر شد! به او گفتم اگر بعد از این تو را این‏طورى دیدم، راهت نمى‏دهم؛ برو! ردش کردم؛ بعد دفعه دیگر که آمد، دیدم بله، پوتین مرتبى به پا کرده است! بعضیها حزب‏اللهى‏گرى را با شل و ول بودن و بى‏نظم و بى‏ترتیبى اشتباه مى‏گیرند؛ حزب‏اللهى‏گرى که این نیست. رئیس حزب‏اللهى‏هاى همه تاریخ - یعنى امیرالمؤمنین (علیه‏السّلام) - مى‏فرماید: «و نظم امرکم»؛ باید منظم باشید. نظم چیست؟ همان آیینى است که از هرکسى خواسته‏اند. هرجا نظمى دارد؛ میدان جنگ هم نظمى دارد؛ نظامى هم نظم خاصى دارد؛ باید آن نظم را رعایت کنید.  دیدار با فرمانده و جمعى از روحانیون رزمى، تبلیغى تیپ 83 امام جعفر صادق(ع) ؛ 11/9/1370



 






از سوسک سیاه به !!!!!
یکرزمنده
یکشنبه 87 شهریور 24
ساعت 5:38 صبح
| نظر

 

از سوسک سیاه به !!!!!

سلام هی حتی مطلع الفجر و این قرن قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است

فلاش بک: پلان خارجی مجموعه ای که ما باید باهاشون کار کنیم و همه ی آدماش با هم

فک کنم دم غروب بود اومده بود قبل از کلاس ، دم دکه ی ما، انگار کلی حرف داشت! نه واقعا کلی حرف داشت! فک می کرد ما حداقل من- تو رو تنها گذاشتیم!  چه موقع بود ؟ اون وقتی بود که حضرتعالی شده بودی سردسته ی غیررسمی ما و با خیلی از گردن کلفت ها شاخ به شاخ شده بودی! می گفت حواسمون باشه که هر کی بالاخره یه ظرفیتی داره و زیر بار فشار بالاخره خدای نکرده ممکنه کم بیاره!و ببره! می گفت باید باری رو که به دوش توست یه جورایی تقسیم کرد! بهش گفتم که جنابعالی-  تنها نیستی و ما هم کمکت می کنیم اما یه محدودیتایی هم داریم ! فک کنم خیالشو راحت کردم و رفت!

 راس می گفت: هر کس یه ظرفیتی داره! کلاسش رو هم نرفت  یعنی وقتی می خواست بره فک کنم خیلی دیر شده بود

کاش میشد  خیلی چیزا رو بهش گفت   کاش میشد  بهش گفت  این امامزاده که دخیل بستیم .... (هی)

پلان داخل قلب حرکت آرام دوربین:

اما  دیروز دوباره به خودم گفتم خیلی ها که رفتن و میرن و دارن میرن و بعدا میره و بالاخره میرن و ممکنه یهو برن، چرا باید با یه خاطره تلخ کشککی برن و تمام عملکرد + احتمالیشون رو باید فدای بعضی مصلحتایی کرد که شاید همشو ما ندونیم!!!! و ... بعد کسایی وقتی آدم نیس بنشینن و یه چیزایی بگن! مهم نیست واسه ما که کی چی میگه! واسه خودشون خوب نیست چون الغیبت و اشد ...

به هر حال همه یه جورایی میبرن! کاش اگه خواستیم ببریم مردونه ببریم و سر مسائلی که عاقبتش آدمو سوسک میکنه نباشه!

همین