سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
یادواره
یکرزمنده
سه شنبه 89 مهر 6
ساعت 10:17 عصر
| نظر بدهید
کمی وقت کمتر شده، برا نوشتن و شاید هم حساسیت برای نتوشتن بیشتر...
هفته ی دفاع مقدس هم مثل زمان دفاع مقدس جنگ رو درشت مینویسند و بعد  کمی بعدتر پاکش میکنند... من هم خیلی از خطوطی رو که میخواستم بنویسم پاک کردم...
به هر تقدیر با اینکه زمان زیادی از اون زمان میگذره اما هنوز هستند آدمهایی که زمان رو جا میگذارند و میمونند
کسانیکه بوی خاکریز و سنگر رو تو این دوره زمونه حفط کردند ول اینکه خودشون در اون زمان نبودند...
امشب لابلای انبوهی از یادداشت ها برای روزانه هایی که داشت تاریخشون میگذشت به یاد "خداحافط رفیق" افتادم   ربطی به کارهای امروز و فردا و پس فردام نداشت... به بعدترش هم همینطور... اما نشستم و همه کارهای سرکاری رو به حال تعلیق در آرودم...
یادواره ی قشنگیست ای خداحافط رفیق...
-
+ استادم که خدایش بیامرزاد روزی گفت: حتا اگه دوستت رو دیدی در حالیکه در گناه ولو شده!  هرگز و هرگز پشت سرش و نزد دیگری از او بد مگو حتا اگر حق با تو باشد و اگ رنبود وای بحالت...
+ منزل نو به شهدا نزدیک تر شده... کاش منزل آخرمان هم با شهدا باشد...
+ دلم بشدت برای شرهانی تنگ شد...